سال1392
سلام امروز میخوام از 13روز تعطیلات مریمی بنویسم امسال عید زیاد به دخترکم خوش نگذشت چون به مسافرت نرفتیم امسال زن عموی مریم به کربلا رفت و دخترعمووپسرعموی مریم تنها میموندن و چون زن عموی مریم اون هارو به دست من سپرده بود من و خانواده تصمیم گرفتیم تا7ام عید خونه ی عمو بریم روزای خوبی بود مریم بامصطفی حسابی باهم سرگرم بودن و بابای مریمم چون علاقه ی زیادی به برادر زاده هاش داشت و هم میخواست ما رو راضی نگه داره هر شب مارو به گردش میبرد البته عمه سحرومیلاد هم همه جا با ما بود ن 8ام فروردین به خونه اومدیم ولی با ماهی های مرده ی مریمو خواهرش روبه رو شدیم و این...
نویسنده :
مريم جوووووووووووون
22:14